خیلی اوقات بازیسازها به واسطه استفاده از محتوای تاریخی مورد انتقاد قرار می گیرند که "تحریف تاریخ" صورت گرفته، یا از "دوره های تاریخی متناقض" استفاده شده و از این قبیل ایرادات.
اساسا بازی تا چه حد باید پایبند به رویداد ها و ویژگی های بصری تاریخی باشد و آیا اصلا نیاز هست؟ مرز این وفاداری به رفرنس تاریخی کجاست و جایگاه خلاقیت در محتوا چیست؟ مخصوصا تاریخ و فرهنگ ایران و بازی های ایرانی.
به نظر من بستگی به هدف خود بازی داره.
اگه هدف نشان دادن دقیق تاریخ به مخاطبه باید کاملا دقیق باشه.
ولی اگه فقط بعنوان رفرنس کلی استفاده بشه خلاقیت میتونه وارد بشه.
ولی باید مرز این دوتا واضح باشه که اطلاعات غلط به پلیر داده نشه.
مثالی توی ذهنتون هست برای این موضوع که هدف نشون دادن تاریخ باشه؟ مثلا سری اساسینز کرید همیشه خیلی المان های تاریخی واقعگرایانه داشته و انقدر این رئالیسم و استاندار بعضی جاها بالا در نظر گرفته میشه که برخی مخاطب ها یادشون میره این یه بازی sci-fi و فانتزی هست، و قسمت هایی که بازی سعی میکنه خارج از این چهارچوب عمل کنه با انتقاد مواجه میشه، مثل حاشیه هایی که سر AC Unity به وجود اومد و ...
منظور من از نشان دادن تاریخ اینه که بازی مثل یک کتاب تاریخ باشه و پلیر در هنگام بازی با تاریخ هم اشنا بشه. که در این صورت تحریف کار درستی نیست.
از نظر من به هیچ نیازی نیست که پایبند این موضوع باشید.
من با موضوع مشابه البته بیشتر ادبیات این تجربه رو داشتم .
نباید توقع به به و چه چه از بسیاری از اساتید ادبیات داشته باشید مخصوصا درایران که تعصبی بی پایه و اساس و تقدس گرایی افراطی موج میزنه.
من تو این زمینه یه تجربه دارم . داستانی که برای بازی نوشتم به اسم داس در واقع اسپین آفی از شاهنامه بود که فقط در بخش کوچکی از رستم یاد میشد . از 4استاد ادبیات که ازشون مشورت گرفتم 3 تاشون مخالفت شدید با کار من داشتن.
دلایلشون
_شاهنامه نماد زبان فارسیه و کسی نباید بهش دستبرد بزنه.
_داستان شما بیشتر در حیطه فلسفه رفتاری هست و این موضوع با داستان شاهنامه که بیشتر در حیطه فلسفه حماسه هست تداخل دارد .
_ شما ساختار ادبی شاهنامه را شکستید
_ داستان شما زیباست ولی دنیای شاهنامه نیست .
و ...
نظرات مثبت فقط دیدگاه متفاوت نسبت به جهان شاهنامه بود .
مسئله این بود که داستان من فقط جهان شاهنامه رو قرض گرفته بود .
داستان یه پسر کشاورزه که در مسیر تبدیل شدن به یک جنگجو قرار می گیره .
برعکس اساتید، گیمر هایی که میشناختم و اون تیمی که قبلا با هم کار می کردیم و قرار بود این کار را انجام بدیم هنوز سراغ این بازی رو ازم می گیرن .(که شاید هیچوقت ساخته نشه حد اقل در ایران)
به نظرم منتقدین و متخصصین حوزه گیم نظرشون مهمه و نه صرفا اساتید غیر منعطف و متعصب حوزه های دیگه.
از نظر تاریخی طبق فیلم ها و بازی هایی که دیدم . حتی زندگینامه افراد مشهور هم دچار یک تحریفه چون اگر این تحریف نباشه داستان خیلی خسته کننده ای هست .
مثلا شاید روایت یک داستان امیر کبیر و دیالوگ های خسته کننده سیاسی شاید جذاب نباشه ولی اضافه کردن دیالوگ هایی پیچیده که حتی امیر کبیر از اونها خبر نداشته میتونه داستان رو حسابی جذاب کنه مثل کاری که خیلی ازفیلم های هالیوودی و حتی ایرانی هم انجام می دن .
یه مثال
در فیلم کمیته مجازات یکی از جذاب ترین کاراکترهای منفی شعبون استخونی هست که یک شخصیت تخیلی هست ولی ازیک کاراکتر واقعی که حتی ذره ای شباهت نداره الهام گرفته شده . و بدون شک یکی از شاهکار های هنری ایران به شمار میاد
اسم سریال این فیلم هزار دستان بود
کاملا با نظرتون موافقم. اتفاقا پروژه ای که خودم مشغولش هستم از این جهت خیلی شبیه به تجربه شماست و مطمئن هستم خیلی ها بدین شکل ازش ایراد میگیرن. ولی خب به قول شما حتی توی سینما و ژانر تاریخی هم چنین تغییراتی اعمال میشه باز اینجا یک مثال بارز دیگه هم میشه نام برد، سریال چرنوبیل، که شخصیت محقق زن سریال به عنوان نمادی از گروه محققین اون واقعه ساخته شد.
ولی خب چرا توی ویدیو گیم که به مراتب بعد استناد تاریخی کمتره این قضیه خیلی تابو حساب میشه (مخصوصا بین پروژه ها و بازیسازهای ایرانی) و کمتر سعی میشه این چهارچوب هارو شکست؟ جالبه که من این مورد رو حتی بین آرتیست هایی که در این حوزه فعال هستند هم میبینند که خیلی عقیده دارند محتوای تاریخی باید خیلی دقیق و مربوط به یک دوره خاص تاریخی و ... باشه.
متأسفانه ما منتقد در زمینه های مختلف خیلی زیاد داریم چون انتقاد کردن راحت تر از خلق کردنه . مثلا منتقدی تاریخی اگر ببینه بازی دیده شده برای اینکه سوار بر موج خودشو مطرح کنه بازی نقد میکنه از نظرتاریخی .
یکی خودشو متخصص آخرالزمان میدونه به همین منوال .
راستش مهم ترین دلیلش عدم آگاهی هست از تولید یک بازی یا هر اثر دیگه هست .
من به شخصه برای مقابله با این موضوع دیدم بهترین گزینه دیکتاتوری بودن دراین موضوع هست .
دوتا از تأثیرگزارترین کارگردان های دنیای گیم یعنی هیدئو کوجیما و نیل دراکمن با وجودی که می دونستن شاید بازیهاشون(دث استرندینگ و د لست آف آز 2 ) ازطرف خیلی از کاربرها مورد نقد شدید قرار بگیره بازکار خودشونو کردن .
به نظرم نمیشه همه رو راضی کرد ولی باید تلاش کرد گیمر ها رو راضی کرد . اونم نه همه بلکه کسایی که به یک بازی علاقه دارن . به نظرم اگرچه این نقد هایی که بیشتر تخریب هستن ممکنه رخ بده ولی کاری کنید کسی که بازی شما رو بازی می کنه اینقدر از خود بازی و داستان لذت ببره حتی اگه سراسر تحریف باشه جذابیت برای اون حفظ بشه .
هر چند بارها گفتم بازم می گم ما بازیساز هایی داستانگویی رو از بازی جدا نمیکنیم توی ایران کارمون خیلی دشوار تره تا کسی که آندرتیل یا سلست رو می سازه .